بیستوهشتم بهمن زادروز استاد شهرام ناظری(آرشیو)
شاهرخ تویسرکانی
[ نویسنده و روزنامهنگار ]
بیستوهشتم بهمن زادروز تولد استاد بزرگ آواز ایران است. من هم بهمنی هستم و شاید هم، هم سن و سال با این استاد عزیز و با این حال!
هر بهمنی که میگذرد پیرتر می شویم، و به یاد میآورم نوای دل پذیر شدن هوا و بردمیدن گل از خاک را، از خاطر نمی برم دود، گاز اشک آور و گلوله آن روزها را و باران و بی چتری این روزها هم فراموشم نمی شود، در هوایی که باور کردیم عشق را، آزادی را و صلح را.
من هنوز اینجا زیر باران ایستادهام و در هوایی قدم میزنم که اندوهش هرگز نتوانست از خویشتن من نه فرشتهوار و نه شیطانگونه بیرون رود. هر بهمن که میگذرد، به دنیایی از آرزوها، حسرتها و آدمها فکر میکنم…
امروز اما به این فکر میکنم 70 سال در درازای تاریخ بشریت به دموبازدمی در لحظهای شبیه است. شاید، اما گاه تنفسی میشود روحافزا که پیوسته شَمیمَش در یاد تاریخ و جانِ زندگی میماند.
چه کم شمارند انسانهایی که این بخت همراه و آن اقبال ملازمشان شود که شهیق مانایی باشند در جانهای همیشه بیقرار که همین بیقراری وجود ناآرام و بیتابشان خروشی است بر جریان و روال عادی زندگی که بشوند موجهای پرتلاطم بشری در پهنه بیانجام زندگی. موج حضور این آدمها هرگز از جوش و جنبش نمیایستد.
اینها چاووشان حقیقت و افسون زندگیاند و صدای سخن عشقشان دلهای شیدا را همراه باد صبا به شور میآورد. وجودشان آتشیست در نیستان دلهای شیدا و غم زیبای حضورشان سازی نو و آوازی نو نغمه کرده است. کیششان مهرورزیست و مطربان مهتاب روی حیرانیاند در هزار توی تاریخ. لولیانی هستند که غم زیبای وجودشان سیال است و رقصانه شور میگیرد در آواز اساطیری دنیا و سخنی تازه از دل کوههای بهاری آبیدر نوای عشق لیلی و مجنون را سر میدهند. گلهای صدبرگیاند یادگار دوست که در گلستانه جانهای خسته شور میاندازند و در زمستانهای چشم به راه و بیقرار نوید نوروزی را دارند که لالههای بهاری از دل خاک سردش سر بر میآورند.
امیرکبیرانی هستند که فقدانشان دنیا را سفری عسرت بار میکند و سفر به دیگر سو را به امید برافراشتن درفش کاویانی و ظهور کاوه آهنگری نوید میدهند.
همانهایی که سکوتشان معنا و خروششان مراد است صدایشان همواره از پس شادیها، غمها، پیروزی و شکست و آلام و آرزوهای مردمشان به گوش میرسد و آوازشان سرشار از موسیقی نامیرای افلاک است
.
حضورشان را باید غنیمت دانست و زادروزشان را باید فرخنده داشت. اینها در وصف هنرمندی است که سالها در سفر و حضر در کنارش بودهام که خود افتخاری است برای این حقیر.
استاد شهرام ناظری را میگویم که یقین دارم نیازی به بیان کارنامه او برای مخاطبان نیست. زیرا او «شوالیه»ایست که گنجینه غنی آثاری سترک از خود بر جای گذاشته است که به هزار سخن در زبان نیاید. ناظری درویشی است که مصداق این بیت معروف است:
اگر هست مَرد از هنر بهرهور هنر خود بگوید نه صاحب هنر
این هنرمند وارسته به تباری از هنرمندان تعلق دارد که دولت دنیا را بندگی نمیکند. هنر و صدای خود را پاس میدارد و بر در ارباب بیمروت دنیا نمینشیند تا خواجه از در درآید و به ملاطفت دستی بر سرش کشد.
ناظری سالهاست که رودرروی یار کردهاست و پشت به روزگار. او نیم قرن از عمر باعزت خود را وقف اعتلای موسیقی این کهن بوم و بَر کرده است و دوستداران فرهنگ و هنر ایرانزمین و شیفتگان درخت تنومند آواز ایران، هیچگاه آثار جاودانه او را از یاد نمیبرند و قدر این خادم صدیق فرهنگ و هنر سرزمینمان را میدانند. شاید با این عیار از عاشقی، شاهد دیگری نداشته باشیم. استاد ناظری عزیز مجدداً زادروزت مبارکباد.
هیچ نظری ثبت نشده است! شما می توانید اولین نفر باشید